ربانحال امام سجاد علیه السلام قبل از شهادت
چـل سال هرشب روضه گردان تو بودم بـا عـمـههـا، پـاره گـریـبـان تـو بـودم چـل سال شد حرف از تنت، چل سال مُردَم رفـتم سر سفـره ولی چـیزی نخـوردم چـل سال تقدیر دل من درد و غم بود هر چـیز میدیـدم گـریز روضهام بود نـعـلـیـن پــا کـردم بـیـابـان یــادم آمـد رفـتـنْ روی خـار مـغـیـلان یـادم آمـد چشمم به زیر انداز حجره خورد تر شد داغ حصیری بر دل من شعله ور شد هر جور میشد روضه را مکشوفه کردم هـرکـس سـلامـم داد یـاد کـوفـه کردم وقتی عـبا دوشم کـشیدم گـفتم ای وای تا اشک دختر بچه دیدم گفـتم ای وای در کوچـهها رد طنـاب آمـد به چـشمم نـوزاد تا دیـدم ربـاب آمـد به چـشـمـم رفـتم به تـشیـیـع جـوانهـا گـریه کردم با خـنـدههـایِ سـاربـانها گـریـه کـردم عمامهام افتاد و بیحـد روضه خواندم انگشتر از دستم درآمد روضه خواندم هر جا شلـوغی بود ماتم سهـم من شد شرمـندگی از خـواهـرانم سهم من شد حق میدهی از تشنگی قلبم کباب است در ظرف آبم روضه جام شراب است |